انَّ اللّهَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ» «1»
یقیناً خدا شنوا و بیناست.
وقتى آگاهى حضرت حق نسبت به همه چیز و همه کس و نسبت به ظاهر و باطن و امور پنهان و آشکار، علم فراگیر باشد، این معنى که حضرت حق نسبت به هر عمل و هر حرکتى از هر موجودى شاهد است و به وقت بازپرسى و محاکمه در محکمه عدالت و در دادگاه قیامت و اثبات حقّى به غارت رفته و مالى غصب شده و حقوقى بر باد رفته و ستمى که بر مظلومى واقع شده، هیچ نیازى به توضیح و تفسیر ندارد.
قُلْ یا اهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ شهیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ» «2»
بگو: اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر مىورزید؟ در حالى که خدا بر آنچه انجام مىدهید، گواه است.
ما قُلْتُ لَهُمْ الّا ما امَرْتَنى بِهِ انِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبّى وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنِى کُنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ انْتَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ شَهیدٌ» «3»
من به آنان جز آنچه را که به من دستور دادى نگفتم، [گفتم:] خدایى را بپرستید که پروردگار من و شماست. و تا زمانى که در میان آنان بودم گواهشان بودم، و چون مرا [از میان آنان به سوى خود] برگرفتى، خود مراقب و نگاهبانشان بودى؛ و تو بر همه چیز گواهى.
قُلْ اىُّ شَىْءٍ اکْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللّهُ شَهیدٌ بَیْنى وَ بَیْنَکُمْ» «4»
[به کافران و مشرکان که براى حق بودنِ نبوتت گواه مىطلبند] بگو: گواهى چه کسى از همه گواهان بزرگتر است [تا او را بر حقّانیّت نبوّتم براى شما گواه آورم]؟ بگو: خدا میان من وشما گواه است [که گواهىاش بزرگترین ومطمئنترین و صحیحترین گواهىهاست].
وَ امّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذى نَعِدُهُمْ اوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَالَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللّهُ شَهیدٌ عَلى ما یَفْعَلُونَ» «5»
اگر پارهاى از عذابهایى را که [به سبب کفرشان] به آنان وعده مىدهیم، به تو نشان دهیم [مىبینى که عذابى سخت و دردناک است] یا اگر [پیش از آن که عذاب آنان را به تو نشان دهیم] تو را قبض روح کنیم [اندوه مخور که در قیامت، عذابشان را خواهى دید] پس بازگشتشان به سوى ماست؛ خدا بر آنچه انجام مىدهند، گواه است.
إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیمَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ شَهِیدٌ» «6»
حتماً خدا روز قیامت میانشان داورى مىکند [تا گرویدگان به حق از آلودگان به باطل جدا شوند و حقپیشگان به بهشت و باطل گرایان به دوزخ درآیند]؛ بىتردید خدا بر همه چیز گواه است.
الَّذى لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلَارْضِ وَاللّهُ عَلى کُلِّ شَىْءٍ شَهیدٍ» «7»
خدایى که مالکیّت و فرمانروایى آسمان ها و زمین در سیطره اوست و خدا بر همه چیز گواه است.
عظمت خالق در نهج البلاغه
امیر المؤمنین علیه السلام مىفرماید:
قَدْ عَلِمَ السَّرائِرَ، وَ خَبَرَ الضَّمائِرَ، لَهُ الْاحاطَةُ بِکُلِّ شَىْءٍ، وَ الْغَلَبَةُ لِکُلِّ شَىْءٍ، وَ الْقُوَّةُ عَلى کُلِّ شَىْءٍ. «8»
به نهانها آگاه است و از اندیشهها باخبر است، به هر چیزى احاطه دارد و بر هر چیزى غالب است و بر همه چیز تواناست.
به قسمتى از خطبه معروف به اشباح توجه کنید، تا بیش از پیش به عظمت خالق و حضورش در ظاهر و باطن هستى واقف شوید و نیز به معجزهاى از معجزات حضرت مولا، امام عارفان، پیشواى پرهیزکاران، شمع قلب عاشقان، غالب کل، على بن ابیطالب علیه السلام آگاه گردید.
خداوند متعال بر کسانى که راز خود را نهان کنند، دانا و آگاه است و به پنهان گویى آنان که سخن با یکدیگر آهسته رانند مطّلع و بیناست. و به اندیشههایى که از ظنّ و گمان در دل قرار گیرد و به آنچه با یقین، تصمیم بر آن گرفته شود و به نگاه کردنهاى زیر چشم که از روى دزدى و آهستگى انجام مىگیرد و به آنچه درقلوب پنهان شده و به نادیدنىها که در زیر حجابها و پردهها مستور است وقوف کامل دارد.
به سخنانى که سوراخهاى گوشها به دزدى و آهستگى مىشنود و به روزنههایى که موران کوچک در تابستان و حشرات و گزندگان در زمستان در آن جاى مىگیرند و به صداى با آه و ناله و گریه زنانى که میان ایشان و فرزندانشان مفارقت و جدایى افتاده و به صداى آهسته قدمها و به جاى نمو میوه که در غلافهاى رگ و ریشه درختان است و به جاى پنهان شدن حیوانات در غارها و درّهها و کوهها و به جاى پنهان شدن پشهها میان ساقها و پوستهاى درختان و به جاى اتصال برگها به شاخهها و به رحمهایى که نطفههاى آمیخته به خون که از صلبها خارج شده در آن قرار گیرد و به ابرهاى درآمده در هوا و جاى پیوستن آنها و به باریدن دانه باران در جاى روى هم آمدن ابرها و به آنچه گردبادها بر روى زمین مىپاشند و به فرو رفتن و حرکت حشرات در ریگستانها و به جایگاه پرندگان بر سر کوهها بلند، به نغمه سرائى مرغان خواننده در آشیانهاى تاریک و به آنچه در میان صدفها است و امواج دریا، در دل خود آن را پرورش داده و به آنچه تاریکى شب آن را پوشانده و یا آفتاب بر آن تابیده و به آنچه پى در پى پردههاى تاریکى و درخشندگىهاى روشنى بر آن وارد گردیده و به نشانه هر گامى و به صداى آهسته هر حرکتى و به آواى هر سخنى و به حرکت و جنبش هر لبى و به جاى هر جاندارى و به مقدار و وزن هر ذرّهاى و به همهمه و صداى آهسته هر جاندارى که داراى عزم و اراده است و به آنچه بر روى زمین است از قبیل میوه درخت، یا برگى فرو افتاده یا رحمى نطفه دار، همراه با شؤون آفرینش از قبیل خون بسته، پاره گوشت، یا داراى شکل و صورت، یا طفل متولد شده، به همه و همه آگاه و بینا و نسبت به تمام، حاضر و شاهد است! «9»
به طواف خانه تا کى نظر افکنى بنا را |
به حریم دل قدم نه که نظر کنى خدا را |
|
قدحى ز زمزم عشق اگرت نصب افتد |
چو خضر دگر نجوئى سرچشمه بقا را |
|
عرفات درگه دل، طلب و وقوف بنما |
که از آن وقوف یابى جلوات کبریا را |
|
بصفاى جان نما سعى و گذر زمروه تن |
که مگر در آن ببینى رخ یار دلربا را |
|
به مناى عشق قربان کنى ار منىّ خود را |
ز وصال دوست یابى به خدا تو هر منا را |
|
نه به ذبح گوسپندى به جهان تو راست عیدى |
به تو عید گردد آنگه که بُرى سر هوا را |
|
چو در این طریق نفست به خلاف این بخواند |
تو به دست عشق بر او عددى بزن حصا را |
|
بگذر ز راه صورت بسپار راه معنى |
که جز از طریق معنى نبود رهى خدا را |
|
(لامع)
چنین آگاهى و علمى، به وقت محاکمه ستمگر و رساندن مظلوم به حقى که از او به غارت رفته، چه نیازى به گواه گواهان دارد که او گواه بر تمام عالم و شاهد بر تمام شؤون هستى و حاضر بر سرّ و نهان و ناظر بر آشکار و پنهان است.
راستى، اگر تمام مردم روى زمین به این معنا توجه قلبى داشتند و خود را در تمام لحظات در محضر حضرت او مىدیدند و آن محبوب را با تمام وجود لمس مىکردند، روزگار آنان و برخوردشان با یکدیگر چگونه بود؟
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- غافر (40): 20.
(2)- آل عمران (3): 98.
(3)- مائده (5): 117.
(4)- انعام (6): 19.
(5)- یونس (10): 46.
(6)- حج (22): 17.
(7)- بروج (85): 9.
(8)- نهج البلاغه: خطبه 85.
(9)- نهج البلاغه: خطبه 90، خطبة الاشباح.